زمینه حضرت ام البنین سلام اله علیها

متن مرتبط با «رقیه» در سایت زمینه حضرت ام البنین سلام اله علیها نوشته شده است

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها

  • آرام جان رقیه،روح و روان رقیهتنها نه جان شیعه،جان جهان رقیهرقیه جان رقیه۴ای اسوه ی شهامت،نور دل امامتهستی تو همچو زهرا،سر تا به پا کرامترقیه جان رقیه۴ای لطف بی نهایت،امشب نما عنایتکن یک نظر ز رحمت،رقیه بر گدایترقیه جان رقیه۴سر تا به پا گناهم،تو داده ای پناهمگرچه بدم ولیکن،محتاج یک نگاهمرقیه جان رقیه۴من گرچه بی بهایم،بر درگهت گدایمشکر خدا رقیه،از تو بود ولایمرقیه جان رقیه۴گر بی بها و پستم،بر درگهت نشستمای منشاء سخاوت،امشب بگیر تو دستمرقیه جان رقیه۴در رنج و ابتلایم،امشب ببین نوایمرقیه جان به یاد،دمشق و کربلایمرقیه جان رقیه۴در محفل عزایت،امشب در التهابمحق علی اصغر،بی بی بده جوابمرقیه جان رقیه۴از کودکی در عالم،رنج و ستم کشیدیدر کربلا و کوفه،جز درد و غم ندیدیرقیه جان رقیه۴امشب فتاده ام من،یاد تو و خرابهگریه ی عمه زینب،آن غربت شبانهرقیه جان رقیه۴تا در طبق بدیدی،شهید کربلا راگرفتی تو در آغوش،سر ز تن جدا رارقیه جان رقیه۴با آن سر بریده،گفتی به اشک و نالهشادم شدی تو بابا،مهمان این سه سالهرقیه جان رقیه۴دلم گرفته امشب،جانم رسیده بر لباما کشم خجالت،بابا ز عمه زینبرقیه جان رقیه۴جای کمک پدرجان،خوردم کتک پدرجاندشمن به روی من زد،مهر فدک پدرجانرقیه جان رقیه۴ببین چو مادرت شد،روی رقیه نیلیگشته رخم نوازش،با ضربه های سیلیرقیه جان رقیه۴وقتی مرا به سیلی،می زد عدو ز کینهبابا فتاده بودم،یاد تو و مدینهرقیه جان رقیه۴ای مونس و حبیبم،شد ظلم و کین نصیبمببر مرا به همره،ای پدر غریبمرقیه جان رقیه۴ناگه همه بدیدند،بلبل ز ناله افتادکنار رأس بابا،طفل سه ساله افتادرقیه جان رقیه۴آن بانوی حزینه،زینب زند به سینهگرید کنار سجاد،بر نوگل مدینهرقیه جان رقیه۴غساله آمد از ره،از بهر غسل شبانهدید آن بدن کبود است،از کعب و تازی, ...ادامه مطلب

  • روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم‌محرم ۱۴۰۲به نفس حاج محمد رضا طاهری

  • مبهم شده مانند تصویرتو تصویرم تو کُشته ی اشکی و من اشک است تقصیرم*امام سجاد فرمود: هر لحظه اي كه يه دونه از اين زن و بچه گريه مي كردن، نانجيبا با تازيانه بر سرشون ميزدن...*آسان گرفتی امتحان عشق را از من آغوش خود را باز کن، من سخت میگیرمجز گیسوان سوخته شاهد نیاوردم من شمع دنیا آمدم پروانه میمیرممن با تو آخرسر، سریک سفره مهمانم تو بوی نان ميدي و من از زندگی سیرم*بابا! كجا بودي؟ چرا محاسنت سوخته؟ بابا! ببين موهاي منم سوخته...*شانه به مویم میزنم اما گِره خورده با گیسوان سوخته هر روز درگیرممثل غروب کنج ویرانه پدرجان از دست بزرگ و کوچک این شهر دلگیرمدیشب کسی خرما و نان آورد، رد کردم گفتم به او خیلی کتک خوردم دگر سیرم طی شد تمام کودکی هایم کنار شمر حالا سراغم آمدی حالا که من پیرم؟!*شب هاي جمعه ابي عبدالله دوتا زائر قد خميده داره، فاطمه ي هجده ساله دست رقيه ي سه ساله رو گرفته، هر دوتاشون پير شدن، هردوتا موهاشون سفيد شده... بابا! من از اين شاكي هستم*من گریه کردم جای من عمه کتک خورده خسته شدم از بس که اینجا دست و پا گیرمهر جا سراغت را گرفتم زجر من را زد خوب است اینجایی سراغت را نمی‌گیرم من که گرفته گیسویم دست عوالم را موی مرا پیچیده دستش محضِ تأخیرم*يه خورده دير اومدم، بابا! ديگه نميتونم راه برم، چندين ساعت مارو روي پا نگه داشتن... اجازه نميدادن حتي يه لحظه بشينيم...*من آمدم پیش خودت راحت شدم بابا اما رباب آشفته شد هنگام تطهیرم*آب ميريختن روي بدنِ سه ساله، از يه طرف رباب صدا ميزد: يا زهرا! از يه طرف زينب صدا ميزد: وا اُمُّا... زن غساله وقتي اومد بدنِ رقيه رو ديد، يه سئوال كرد، ما بين كتف اين سه ساله ديد يه كبوديِ عجيبي است، گفت: اين سياهي برا چيه؟ زينب سلام الله عليها يه ناله اي ز, ...ادامه مطلب

  • شعر ولادت حضرت رقیه سلام اله علیها

  • عرش از نورِ خدا غرقِ تَلاطُم شُده بودبَسکه می‌ریخت گُل از عرش زمین گُم شده بودباز هنگامه‌یِ یک جلوه تَبَسُم شده بودوقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بودشب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده استمثلِ مجنون شده, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها